Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-08@10:11:50 GMT

فروش خانه ارنست همینگوی

تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۶۵۳۴۰

فروش خانه ارنست همینگوی

خانه‌ای در شیکاگو که زمانی ارنست همینگوی و همسر اولش هادلی ریچاردسون در آن زندگی می‌کردند، برای نخستین بار پس از ۵۵ سال برای فروش گذاشته شد.

به گزارش ایسنا به نقل از فوربس، این ملک دو میلیون دلاری که در سال ۱۸۹۵ ساخته شده، شامل دو سوئیت با ورودی مجزا و یک خانه اصلی پنج‌خوابه با دو گاراژ است، اما در سال‌های گذشته به عنوان یک خانه چندواحدی مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در طبقه اول این خانه هنوز یادبودی از همینگوی شامل مقالات و عکس‌ها و یادگاری‌های این نویسنده برنده نوبل ادبیات وجود دارد. همینگوی به همراه همسر اولش هادلی ریچاردسون برای مدت یک سال در طبقه بالای این خانه زندگی می‌کردند.

ارنست میلر همینگوی نویسنده و روزنامه‌نگار سرشناس آمریکایی و برنده‌ جایزه‌های نوبل ادبیات و پولیتزر، روز بیست‌ویکم جولای ‌١٨٩٩ در ایلینویز آمریکا و از یک پدر فیزیکدان متولد شد. «پیرمرد و دریا» معروف‌ترین اثر اوست که در سال ‌١٩٥٢ منتشر شد و با استقبال چشم‌گیری همراه بود. این کتاب جایزه‌ ادبی پولیتزر را در سال ‌١٩٥٣ برای این نویسنده به‌همراه آورد. یک سال بعد از آن، ‌موفقیت این نویسنده با دریافت نوبل ادبیات کامل شد.

«وداع با اسلحه»، ‌«نسل گمشده»، «خورشید نیز طلوع می‌کند»، «مردان بدون زنان»، «برنده هیچ نمی‌برد» و «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند» از دیگر کتاب‌های معروف این نویسنده هستند.

خالق «برف‌های کلیمانجارو» در اواخر عمر به دلیل چند حادثه‌ رانندگی، از جراحت و مصدومیت‌های زیادی در بدن خود رنج می‌برد و فشار خون بالا به همراه مشکلات کلیه نیز او را آزار می‌داد. ابتلا به افسردگی موجب شد او در سال ‌١٩٦١ اقدام به خودکشی کند اما موفق نشد. پس از سه هفته روان‌درمانی، ‌همینگوی سرانجام روز دوم جولای ‌١٩٦١ در خانه‌اش در «آیداهو» به زندگی‌ خود پایان داد.

پس از خودکشی همینگوی، بسیاری از داستان‌های او انتشارنیافته باقی ‌ماند. «پاریس جشن بیکران» کتاب خاطرات زندگی او در پاریس دهه ۱۹۲۰ در سال ۱۹۶۴ و سه سال بعد از مرگش منتشر شد و رمان‌های «جزیره‌ها در طوفان» و «باغ عدن» نیز به ترتیب در سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۶ عرضه شدند. همچنین اثر غیرداستانی «تابستان خطرناک» در سال ۱۹۶۵ برای اولین بار در دسترس عموم قرار گرفت. 

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: خانه ارنست همینگوی حادثه تروریستی کرمان شانزدهمین جشنواره موسیقی نواحی حمله تروریستی کرمان پيام تسليت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۶۵۳۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «باران گرفته است» نوشته احمد یوسف زاده به تازگی توسط انتشارات مکتب حاج قاسم منتشر و در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه می شود. این کتاب داستانی مستند از کودکی، نوجوانی و جوانی شهید حاج قاسم سلیمانی است.

یوسف زاده درباره این کتاب می گوید: به عنوان کسی که حدود دو سال با کودکی حاج قاسم زندگی کردم و در مورد ایشان و خانواده محترمشان تحقیق کردم باید بگویم زندگی حاج قاسم از همان کودکی یک زیست ساده، صمیمی و بی آلایش است. قرار بود اسم کتاب رو خوش مهر بگذاریم و دلیل آن این بود که حاج قاسم از کودکی مهرش به دلش همه می‌نشست.

یوسف زاده در مورد سبک زندگی حاج قاسم ادامه داد: ما در مورد حاج قاسم با یک کودک روستایی کم برخوردار مواجه هستیم که در آنجا رشد و زندگی می‌کند و مستقل به شهر می‌آید و هر لحظه ممکن بوده در آنجا دچار آسیب‌هایی شود کما اینکه حتی یکبار با گروهی آشنا می شود که عضو سازمان مجاهدین خلق بوده اما حاج قاسم از همه این موانع و دام‌های دوران طاغوت و پر التهاب انقلاب اسلامی عبور می‌کند.

این نویسنده دفاع مقدس و انقلاب اسلامی در در مورد اهمیت دوران کودکی حاج قاسم گفت: البته که یکی از مهمترین برهه‌های زندگی حاج قاسم دوران کودکی وی و تربیت یافتن در یک خانواده ساده با پدر و مادری روستایی که انسانهای پاک، دانا و با بصیرت دینی بالایی بودند.

وی افزود: خود حاج قاسم هم افتخار می‌کند که پدرش حتی در حد یک دانه گندم نان حرام به خانه نیاورد. وقتی با اهالی روستا حرف می‌زدم حرفشان این بود که با داشتن پدر و مادری مثل مشت حسن و مشت فاطمه طبیعی است که پسرشان حاج قاسم شود. یوف زاده در پایان تأکید کرد: کودکی حاج قاسم می‌تواند برای نسل‌ جدید هم الگو باشد.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

رادیوی فیلیپس هلندی بزرگ و سنگین بود. شصت سانت طول، چهل سانت عرض و بیست سانت قطر داشت. آن قدر سنگین بود که باید روی دوش حمل می شد. به لطف دوازده باطری «ریواک» بزرگ که پشتش می خورد، صدایش شفاف و قوی بود.

بعد از تعطیلی تابستان، وقتی تشکری برای سال دوم به قنات ملک آمد، رادیو شد نقل محافل روستا. شب ها، اکبر و حسین و صفدر و مش حسن و خیلی از هالی روستا در اتاق تشکری محفل می کردند. تشکری به آن ها علاقه مند شده بود و از هم نشینی شان لذت می برد. مردان روستایی رادیو گوش می دادند و خاطرات شیرین خود را برای هم تعریف می کردند و بلند بلند می خندیدند. تشکری برایشان چایی درست می کرد و بی آنکه دلیل خنده شان را بداند، تا آخر شب، که «داستان شب» را گوش می دادند، پای صحبتشان می نشست. مردها تا بروند به خانه هایشان، هر کدام دوازده سیزده استکان چای سر کشیده بودند.

آقای مدیر در خانه هر کدام از اهالی که برای شام دعوت می شد، رادیو را هم با خود می برد. با بلند شدن صدای رادیو، همسایه ها هم می آمدند و در سیاه چادر یا اتاق می نشستند و دوباره سر صحبت های بی پایان باز می شد. یک روز آقای مدیر بی رادیو به مهمانی رفت. در روستای آن طرف رودخانه عروسی دعوت بود. الاغی آوردند و آقا معلم را، که کت و شلوار شیکی پوشیده بود، با عزت و احترام سوار کردند و بردند به طرف محل عروسی. جمعیت زیادی آمده بودند. براهی هر طایفه ای جاهای خاصی مشخص شده بود که بنشینند و چای و ناهار بخورند. وقتی الاغ آقای تشکری به محدوده خانه داماد رسید، سازی و دهلی ها در حالی که می زدند و می نواختند، به استقبال آمدند.

***

قیافه قاسم در آن سن و سال دوست داشتنی بود. هنوز پشت لبش سبز نشده بود. می خواست به جایی برسد. می خواست کار ناتمام برادرش حسین را تمام کند. می خواست نه تنها وام پدرش را بپردازد، بلکه برای خودش هم زندگی خوبی بسازد. کار می کرد، سفت و سخت. حتی کارهایی که وظیفه اش نبود. وقتی ماشین حمل خواربار آن طرف خیابان هتل بوق می زد، تا یوسفی باخبر بشود، سومین حلب هفده کیلویی روغن را هم از پله ها بالا آورده و در انبار گذاشته بود. آقای هروی، همان جوان خوش تیپ خشکشویی اکسپرس، از فرزی قاسم کیف می کرد. یک روز وقتی داشت لباس های مشتری ها را اتو می کرد، دید قاسم نوجوان قالب های بزرگ یخ را با همان هیکل کوچکش از راه پله بالا می برد. دلش به حال او سوخت و با هم دوست شدند. عشایرزاده با نمک، در روزهای شلوغ هتل، به ویژه در ماه رمضان، برای اینکه بتواند با همان زبان روزه کارش را تند و سریع انجا بدهد، کفش هایش را در می آورد و در این لحظات دیگر انگار روی زمین راه نمی رفت، بلکه می لغزید!

این کتاب با ۲۳۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان توسط انتشارات مکتب حاج قاسم در نمایشگاه کتاب عرضه می شود.

کد خبر 6099526 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • سبقت جهانی ازدواج همراهانه از عاشقانه
  • ۴ رمان مریلین رابینسون، نویسنده محبوب داریوش مهرجویی در نمایشگاه کتاب
  • کتاب جدید بهناز ضرابی زاده با نام «پری خانه ما» رونمایی می‌شود
  • عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
  • کتاب‌هایی که اگر فیلم شوند، پرفروش می‌شوند
  • همراه با خبر‌های ورزشی هفدهم اردیبهشت استان قزوین 
  • بازگشت محکوم به مرگ از پای چوبه دار
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
  • عزیزترین مهمان پرسپولیس در طول فصل
  • نمایش «وضوح ناقص» در خانه عکاسان جوان